من و تو…

این روزها دلم هوای اشک دارد و چشمانم بی وقفه ِِازدلم بهانه ی باریدن می‌گیرد.. و از تمام ناتمام من عشق طلب می‌کند…. اما کدام عشق؟ نمی‌دانم در من چه شده که اینگونه بی تابم. هرچه بیشتر به پایان طرح ولایت نزدیک می شوم گویا عطشم بیش از پیش می‌شود و تشنگی را بر وجود…

او کیست

از کیلومتر‌ها آن‌طرف‌تر آمده‌ بودم.. تنها به شوقِ اینکه بدانم؛ او کیست؟ و اصلا چرا، باید سر به سَجده بُگذارم در پیشگاهَش؟ دردِ غربت را به جان خریدم! که چهل روز بیایم در محضرِ غریب‌الغربا، و محبوب حقیقی‌ام را بیابم! امّا، مثلِ همیشه دل و عقلم همراه نشدند با هم.. چند روزِ دیگر کاروانِ اربابم،…