پس از اثبات امکان معرفت یقینی و معیار معرفت صادق و کاذب و امکان فهم مقصود هر گوینده و نویسنده، و امکان شناخت تنها دین حق، میتوانیم به مباحث شناخت هستی و عالم بپردازیم. از جمله سؤالاتی که برای هر انسانی پدید میآید این است که این عالم و مخلوقات آن از جمله خود انسان چگونه به وجود آمده است؟ ویژگیهای عالم هستی و موجودات آن چیست؟ آیا هر موجودی میتواند خودبهخود پدید آید یا لزوماً نیازمند خالق است؟ اگر عالم هستی لزوماً دارای خالق است، این خالق چه ویژگیهایی دارد؟ در کتاب خداشناسی به سؤالات مزبور پاسخ داده میشود.
از جمله سؤالاتی که برای هر انسانی رخ مینماید و نقشی مهم برای رسیدن به سعادت ایفا میکند، این است که معیار شناخت خوب و بد و ارزش و ضد ارزش چیست؟ آیا ارزشهای اخلاقی نسبیاند و در جوامع مختلف یا بین انسانهای مختلف متفاوتاند؟ آیا ارزشها و ضد ارزشها منشأ واقعی و مشخصی دارند یا اینکه صرفاً بر اساس قرارداد یا میل انسانها تعیین میشوند؟ دیدگاه اسلام به عنوان دین حق و خاتم در این مباحث چیست؟ کتاب فلسفه اخلاق به این سؤالات پاسخ میدهد.