قلّه | به قلم حجت الاسلام والمسلمین عبدالله محمدی (نویسنده کتاب معرفت شناسی)
این عبارت راهبردی از زبان کسی است که بیش از دیگران از مشکلات داخلی، کم کاری مسئولین و … مطلع است. مرور سخنان ایشان بیش از سه دهه اخیر نشان میدهد مبنای اصلی تحلیلهای ایشان بر واقع بینی و پرهیز از خیالبافی است و دیگران را نیز به همین واقع بینی دعوت میکنند. با این توصیف چگونه و با چه منطقی خبر از رسیدن به قله میدهند؟
پاسخ به این پرسش نیازمند جامع نگری و تصحیح زاویه دید در مرور کارنامه ۴۵ ساله انقلاب اسلامی و مقایسه ادعای فعلی آن با اهدافش است، که نه در این نوشتار بلکه در یک کتاب نیز نخواهد گنجید، لیکن در این نوشتار به چند نکته اشاره میکنیم تا زاویه دید خود را از نگاه نقطه ای به نگاه خطی و کلانتر ارتقا دهیم.
تمدن غرب، رنسانس را نقطه عطف تاریخ معرفی میکند که بشر با جدا شدن از دین و عقلانیت مسیحی، توانست به چنین دستاوردهایی برسد. پس از بروز دو جنگ جهانی اول و دوم در قرن بیستم، دو قدرت بلامنازع در جهان شکل گرفت که حیات و ممات دیگر کشورها منوط به پیوند با یکی از آنان بود.
تصور اینکه کشوری بتواند بدون وابستگی به این دو قدرت باقی بماند، نیز تصوری کودکانه شمرده میشد. این دو قدرت برای تمام جهان، رئیس و مرئوس تعیین میکردند. کشورها را همانند شکلات بین خود تقسیم میکردند. حتی قوانین بین الملل و ارزشهایی را که دیگران باید بدان پای بند باشند را ایشان تعریف میکردند. ساعت جهانی، زبان بین الملل و حتی ملاک درست و غلط و … نیز به وسیله ایشان تعیین میشد. بازی و قواعد آن و اینکه چه کسانی حق شرکت در این بازی دارند نیز وابسته به صلاحدید آنان بود.
نیمه دوم قرن بیستم شاهد ظهور انقلاب اسلامی با شعار «نه شرقی و نه غربی» بود. در ابتدای امر، برخی آن را یک هیجان زودگذر پنداشتند. ولی هرچه این نهضت به پیروزی نزدیک میشد، این پرسش برای تحلیلگران جهانی، جدیتر میشد که اینها چه کسانی هستند و مبنای گفتمانشان چیست؟ حتی برخی به صراحت از شخص امام خمینی(ره) در این موضوع سوال کردند. (مراجعه کنید به مصاحبه روزنامه تایمز 1357/10/18 و روزنامه السفیر 1357/9/2)
ادعای مهم جمهوری اسلامی آن بود که منطق جدیدی برای سعادت دنیوی و اخروی بشر پیشنهاد میدهد که به صراحت هویت 400 ساله غرب و هزاران متفکر آن را زیر سوال میبرد. ابتدا این مدعا به سخره گرفته شد و حتی برخی چهره های داخلی نیز مدعی شدند نیروهای انقلابی فقط مومن هستند و تخصصی در اداره علم، اقتصاد، صنعت، سیاست و … ندارند.
اکنون با توجه به این سابقه حرکت جمهوری اسلامی را از پایین کوه تا نقطه فعلی، تحلیل کنیم.
جمهوری اسلامی دیگر برای شرکت در بازی از بزرگان غرب اجازه نمیگیرد، بلکه توانسته است زمین بازی را بر هم بزند و عقلانیت اسلامی در برابر عقلانیت سکولار غربی بنیان نهد.
عقلانیتی که پیشرفت ظاهری را در پرتو دفاع از آرمانها و ارزشهای اخلاقی و معنوی جستجو میکند. غرب به مدد چند صدسال استعمار و غارت منابع و معادن کشورهای افریقایی و آسیایی، به دنبال طراحی نظمی در جهان بود که به ناگاه جمهوری اسلامی با اتکاء به منطق دین اسلام، هویت آن نظم جهانی را در قول و عمل زیرسوال برد.
سالها پیش سران جهان بدون اطلاع پادشاه سست عنصر این سرزمین پا به خاک آن نهاده و درباره تقسیم آن گفتگو میکردند، اما اکنون در تحولات مهم جهانی باید منتظر واکنش جهوری اسلامی و نظر او باشند.
دیوانه ای گمان کرد با ترور سردار سلیمانی جبهه مقاومت درهم شکسته میشود، اما ندانست که سلیمانی نه یک شخص، بلکه یک مکتب بود که تفکر آن همچون بوی خوشی در اتمسفر مقاومت پراکنده و در حال پیشروی است.
فرانسه پس از حدود صد سال استعمار با خفت و خواری از نیجر مجبور به خروج است و همان روز یک بسیجی به نام قاآنی در پایتخت نیجر حضور دارد.
در ابتدای طوفان الاقصی و هنگام سخنرانی سیدحسن نصرالله، به گواهی رویترز چهار میلیارد نفر سخنان او را تماشا کردند تا ببینند سرنوشت این منطقه و شاید کل جهان چه خواهد شد؟؟
تجارت اصلی جهان از راه کشتیرانی است و دو تنگه مهم جهان یعنی تنگه هرمز و المندب، در اختیار شاگردان مکتب روح الله است
اگر چشم بینا داشته باشیم، دهها نمونه از این دست در اخبار آشکار خواهیم دید…. اما مهمتر از همه اینها انقلاب و بعثتی است که در جانهای مسلمانان و غیرمسلمانان رخ داده است.
برای اینکه ببینیم به قله نزدیک شده ایم یا خیر، باید واقع بین باشیم ولی واقعیت را آنگونه که هست ببینیم نه از چشم رسانه ها، که گاوشیرده را برایمان بزک و به عنوان نماد توسعه پایدار منطقه معرفی کنند.
یا گدایی مدرن کشورهای خلیج و تورم 60 درصدی ترکیه را به رخمان بکشانند.
ایران، آن کشوری است که زمانی در احتیاجات اولیه خود چشم به دست دیگران بود، و الان صادرکننده تکنولوژیهای روز دنیاست.
اینها فقط گوشه ای از واقعیات میدان بود. در پایان نکته مهمی باید یادآوری شود که نزدیک شدن به قله، مسئولیتها را سخت تر میکند، مراقبتها را نیز دقیقتر میسازد.